– شاكر

بنوموسي شاکر یکی از نخستين مكانيك­دانان مسلمان به شمار مي­آید و چندين كتاب به او نسبت داده شده که از ميان آنها فقط يكي بطور مستقيم به موضوع مكانيك پرداخته است، كه كتاب الحيل نام دارد و احتمالاً در حدود سال 236 ق نوشته شده است. نسخه خطي ناقصي از اين كتاب در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي به شماره 4072 نگهداري مي­شود. كتاب الحيل بنوموسي نخستين اثر مدون شناخته شده­اي است كه در اين زمينه در جهان اسلام باقي مانده است. در اين كتاب يكصد دستگاه شرح داده شده­اند كه بيشتر آنها به صورت خودكار و با استفاده از خواص مكانيكي سيالات كار مي­كنند. به درستي روشن نيست كه كتاب الحيل را كدام يك از سه برادر نگاشته است، اما با توجه به گفته قفطي كه احمد را در علم حيل برجسته مي­داند، او را نويسنده اين كتاب دانسته اند. در زمان حاضر، نخستين آشنايي با اين كتاب به كوشش ويدمان و هاوزر حاصل شده است كه در سال 1918 به معرفي بنوموسي و كارهاي علمي او پرداخته­اند. در سال 1981 نيز احمد يوسف الحسن و همكاران او، كتاب الحيل را با استفاده از سه نسخه خطي كامل محفوظ در تركيه، واتيكان و آلمان و نيز دو نسخه ناقص كتابخانه­هاي ليدن و نيويورك تصحيح و با شرح و توضيح مفصلي منتشر کردند.

هيل در ترجمه كتاب الحيل، ابزارهاي اصلي را كه بارها به كار رفته اند، استخراج و در ده دسته خلاصه كرده است. دو بخش از كتاب الحيل اختصاص دارد به :

 

  1. كشش اوزان و حركت به كمك نيرو­هاي كوچك.
  2. دستگاه هاي متحرك. دستگاه­هاي ابداعي بنوموسي بر پايه ايستاب­شناسي ساخته شده است.

بنوموسي در انديشه ايجاد امكان مراقبت ذاتي، به نحوي كه دستگاه­هاي ساخت آنها نياز به مراقبت خارجي و تنظيم كننده نوبه­اي نداشته باشد، ريشه­هاي خودكار و ابزار به وجود آورنده تأخير زماني را ابداع كردند و به كار بردند.

– رزاز الجَزَري

بديع الزمان ابوالعز بن اسماعيل بن رزاز الجَزَري نامدارترين مكانيك­دان مسلمان به شمار مي­آید كه در نيمه دوم سده ششم و آغاز سده هفتم هجري (603 ق) در آمِد يا ديار بكر امروزي مي­زيست. بدين سبب به او كنيه جزري داده شد كه زادگاه او جزيره، واقع در ميان رودهاي دجله و فرات بود. جزري كتاب مكانيك خود را به خواست پادشاه ديار بكر، ملك صالح ناصرالدين ابوالفتح محمود بن محمد اَرتقي (597-619ق) نوشت. جايگاه جزري را مي­توان با مطالعه كتاب في معرفته الحيل الهندسيه يا عنوان الجامع بين العلم و العمل النافع في صناعه الحيل شناخت. كتاب او جامع علم و عمل است، يعني هم يك كتاب نظري و هم يك كتاب عملي به شمار مي­آيد. او مقام رئيس الاعمال را داشته كه در واقع به معناي رئيس مهندسان بود. وي به واسطه تجربيات فراوان و گسترده و آگاهي ژرف خود در علوم نظري و مهارت عملي­اش به اين مقام دست يافت. جزري يك نوآور بود و شرح اختراعات و نوآوري­هاي خود را براي ما نوشته است. وي در نگارش مطالب مهندسي و هنر رسم فني مهارت داشت. همچنين در تشريح مطالبي كه در ذهن داشته و در وصف ساده و آسان دقيق­ترين و پيچيده­ترين ابزارها استاد بود. جزري به اهميت تجربه و مشاهده تأكيد مي­كند و علمي را كه بر پايه تجربه نباشد، نمي­پذيرد.

كارهاي جزري حلقه­اي از زنجيره نوآوري­ها و اختراعات مهندسان مسلمان و مهندسان پيش از آنان از تمدن­هاي پيش از اسلام است. اين تمدن­ها عبارت­اند از تمدن بين النهرين، تمدن سوريه قديم، تمدن دره نيل و تمدن­هاي يونان، روم، ايران و هند. جزري افزون بر تسلط بر دانش و فنون مهندسان مسلمان پيش از خود، مهندس مخترعي نيز بوده است که در ابزارها و دستگاه­هاي مكانيكي ماشين بخار، موتور­هاي درون سوز، كنترل خودكار و دستگاه­هاي مكانيكي و هيدروليكي ديگر ظاهر شده است و تأثير این آثار در مهندسي مكانيكي معاصر تا امروز پديدار است.

كتاب جزري، الجامع بين العلم و العمل النافع في صناعه الحيل بهترين نوشتار درباره ابزارهاي مكانيكي و هيدروليكي در سده­هاي ديرينه و ميانه است، و در آن واقعاً بين علم و فن، مباحث نظري و راه­هاي عملي را جمع كرده است. نخستين بار رياضي­دانان آلماني، ويدمان و هاوزر، در دهه­هاي نخستين سدة بيستم، به اهميت اين اثر پي بردند و در گزارش­هاي تاريخ علم خود به نقل و ترجمه بخش­هايي ار آن پرداختند. تا آنكه دونالد هيل ترجمه كامل آن را به انگليسي چاپ و منتشر  كرد. پس از آن دانشمند سوري، احمد يوسف الحسن كه پيش از این  کتاب  النوع الخامس را چاپ كرده بود، متن كامل عربي آن را با عنوان الجامع بين العلم و العمل النافع في صناعه الحيل در سال 1979 در سوريه (معهد التراث العلمي العربي) منتشر کرد. شايان ذكر است كه متن فارسي كتاب جزري، از محمد بن داود علوي شاه آبادي (ظاهراً سدة 10 هجري) در دست است و نسخه خطي آن با نام جراثقال در كتابخانه مدرسه عالي شهيد مطهري (سپهسالار سابق) تهران (ش 707، ش 708 ) وجود دارد. همچنين ترجمه­اي از آن را مركز نشر دانشگاهي بر اساس متن كامل عربي آن – كه يوسف الحسن تصحيح كرده و انتشار داده بود – در سال1380 ش منتشر كرده است.

از ميان پژوهش­هايي كه درباره كتاب جزري انجام گرفته، پژوهش يوسف الحسن جامع­ترين آن ها است، زيرا ضمن تکيه بر پژوهش­هاي پيشين كه توسط بزرگان تاريخ فنآوري اسلامي چون هيل، ويدمان و هاوزر و كوماراسوامي و آلدوميه لي و نيستر و سارتون انجام شده، تمام نسخ خطي احتمالي موجود از اين كتاب را گرد آورده و با رفع كاستي­هاي آن، متني موثق و كامل از كتاب جزري ارائه داده است.

سارتون درباره كتاب جزري مي­گويد: اين كتاب كامل­ترين كتاب در نوع خود است و مي­توان آن را نقطه اوج تأليفات مسلمانان در اين زمينه به شمار آورد. ويژگي كتاب جزري آن است كه جنبه عملي دارد. جزري هم مهندسي چيره­دست و هم صنعتگري ماهر بود و كتاب او به لحاظ تشريح ابزار­هاي گوناگون غني است. بدين سبب، اين كتاب از ديدگاه مهندسي، كتابي بسيار پر ارزش به شمار مي­آيد. هيل مي­گويد؟: تا عصر حاضر هيچ سندي از هيچ تمدن ديگري در جهان در دسترس ما نيست كه به لحاظ طراحي­ها و شرح­هاي فراوان مهندسي در زمينه روش ساخت و سوار كردن ابزارها بتواند با كتاب جزري برابري كند در اينجا گزارشي كوتاه از بخش­ها يا به تعبير جزري انواع  اين كتاب مي­پردازیم.

كتاب به شش بخش (نوع) تقسيم شده است:

1- ساعت­هاي آبي و ساعت­هاي شمعي.

2- وسايل سرگرم كننده.

3- وسايلي براي دست و رو شستن و وضو ساختن و خون­گيري.

4- فواره­های دائمي.

5- ماشين­هايي براي بالا كشيدن آب.

6- وسايل گوناگون ديگر.

ارزش اين كتاب به اهميت روش­ها و شيوه­ها و اجزاء آن منحصر نمي­شود، بلكه جزئيات روش ساختن هر وسيله با تفصيل تمام، و آن هم توسط شخصي كه خود صنعتگر ماهري بوده، شرح داده شده است. اين توصيفات آن قدر دقيق و درست است كه صنعتگران امروزي مي­توانند از روي آنها ماشين­ها را به آساني بسازند. همه توصيفات واضح و کامل است: ابتدا به وصف كلي ظاهر دستگاه و چگونگي كار و کاربرد آن مي­پردازد، سپس شرحي درباره چگونگي ساختن و سوار كردن هر يك از قطعات مي­آورد – و در اين زمينه به عملياتي كه بايد به ترتيب انجام شود، توجه كامل دارد- و سرانجام چگونگي كار ماشين را با دقت كامل بيان مي­كند. براي هر مدل، تصاويري رسم شده كه هم صورت كلي دستگاه و هم طرح دقيق آن را نشان مي­دهد، و روي تصاوير حروف الفبا نوشته شده و در متن به اين حروف ارجاع داده  شده است. اين حروف به هر يك از قطعات مربوط مي­شوند و كاملاً با حروفي كه در متن به كار رفته مطابقت دارند.

ظاهراً تنها يكي از ماشين­هاي جزري، به صورت يكپارچه، در تكامل مهندسي اهميت مستقيم داشته است. اين دستگاه تلمبه­اي است كه چرخ پره­داري آن را به حركت در مي­آورد. اين چرخ، از طريق مجموعه­اي از دنده­ها، ميله شكم خالي نوسانگري را به حركت در مي­آورد كه ميله­هاي رابط دو پيستون به آن متصل­اند. پيستون­ها درون دو سيلندر افقي- كه رو به روي هم قرار دارند- حركت مي­كنند و هر سيلندر داراي لوله­هاي مكش و لوله­هاي تخليه است. لوله­هاي تخليه در بالاي مركز ماشين به هم وصل مي­شوند و يك خروجي واحد براي ماشين ايجاد می­كنند كه به نظام آبياري وصل مي­شود. اين تلمبه از سه جهت مورد توجه است: كاربرد اصل دو بهرگي، تبديل حركت دوراني به حركت رفت و برگشتی، و اولین مورد كاربرد لوله­هاي مكش واقعي كه تاكنون شناخته شده است. بنابراين در تكامل موتور بخار و پمپ­هاي رفت و برگشتی جديد جايگاهي ويژه دارد.

بسياري از قطعات و روش­هايي كه جزري به كار برده است، از لوازم اساسي مهندسي نوين به شمار مي­آيند، مانند سطل­هاي كج شونده كه مايع درون خود را به فواصل زماني معين تخليه مي­كنند و امروزه در باران سنج و دستگاه­هاي اندازه­گيري ديگر به كار مي­روند. منافذي كه طوري مدرج شده­اند كه مايع را با سرعت معيني از خود خارج كنند. موازنه استاتيكي چرخ­ها. استفاده از مدل­هاي كاغذي براي تثبيت طرح، ورقه ورقه كردن چوب براي كاستن از ميزان تاب برداشتن آن. بادامك. دنده هلالي. در وسايل آبكشي، بخشي از وسيله برای انتقال نيرو را يك ميل لنگ تشكيل مي­دهد که اين نخستين نمونه­اي است كه از كاربرد ميل لنگ در ماشين­ها سراغ داريم، گرچه سده­ها پيش از آن كاربرد ميل لنگ در آسياب­هاي كوچك و وسايل بالابر مرسوم بود. جزري هنگامي كه ساختن دو لنگه در را براي قصري در آمد شرح مي­دهد، ريخته گري برنج را در قالب­هاي بسته و با ماسه تر به تفصيل بيان مي­كند. اين روش تا سدة دهم هجري / شانزدهم ميلادي در اروپا رايج نبود.

در سال 1976 سه دستگاه از ماشين­هاي جزري را براي جشنواره جهاني اسلامي در لندن ساختند كه شامل تلمبه، يكي از وسايل خون­گيري و ساعت آبي بزرگي است كه در بخش نخست از نوع اول شرح داده شده است. اين دستگاه­ها از روي توصيفات جزري ساخته شده و هر سه به خوبي كار می­كنند. در اين ميان، ساعت آبي- كه بيش از سه متر و نيم ارتفاع دارد و عرض نماي آن در حدود يك متر و نيم است – از همه جالب­تر است. چنان كه جزري گفته، اين ساعت، گذشت ساعت­هاي شمسي يا نامسائي (معوَجَه) را نشان مي­دهد. يعني روز و شب هر يك به دوازده بخش تقسيم مي­شود و از اين راه ساعت­هايي به دست مي­آيد كه طول آنها در روزهاي گوناگون و نيز در مدت يك شبانه روز معين از روز به شب فرق مي­كند. سر ساعت، دو شاهين گلوله­اي را از منقار خود به روي سنجي رها مي­كنند، دري باز مي­شود و پيكره ايستاده­اي نمايان مي­شود، در ديگري باز مي­شود و چشمه ديگري را به نمايش مي­گذارد، و يك گوي از دوازده گوي شيشه اي كاملاً روشن مي­شود. در بالاي ساعت قرصي است كه منطقه البروج را نشان مي­دهد و در تمام شبانه روز با سرعت ثابت مي­چرخد. تمام وسايلي را كه تا اينجا گفتيم شناوري را به كار مي­اندازد كه با سرعت ثابت در داخل مخزن استوانه شكلي پايين مي­رود. ريسماني كه به بالاي شناور متصل است، از دستگاهي از قرقره­ها مي­گذرد، و اين قرقره­ها ساز و كار­هاي راه انداز را به حركت و قرص دايره البروج را به چرخش در مي­آورند. در سر ساعت ششم و نهم و دوازدهم دسته­اي از مطربان (دو طبال، يك سنج زن و دو شيپور زن) ساز مي­نوازند. اين پديده اين گونه به وجود مي­آيد كه آب خارج شده از دستگاه در درون ظرف ويژه­اي جمع مي­شود و سر موقع به يكباره از آن بيرون مي­ريزد. آب خارج شده، ابتدا از روي چرخ پره­داري مي­گذرد، بادامك­هايي – كه بازوان ميراب­ها را به حركت درمي­آورند – روي محور اين چرخ سوار شده­اند، آنگاه آب به ظرف محتوي هواي بسته­اي جريان مي­يابد، هوا را به داخل يك سوت مكانيكي مي­راند و بدين ترتيب صداي شيپور توليد مي­شود.

دستگاه آبي كه پايين آمدن يكنواخت سطح آب مخزن را تضمين مي­كند، شاهكار دقت در مهندسي است. مخزن با استفاده از يك الگوي چوبي و ترازو­هاي آبي، طوري ساخته شده كه سطح مقطع آن كاملاً يكنواخت است.  يك شير دستي كه از برنج ريخته­اي ساخته شده، در ته مخزن قرار دارد. دهانه اين شير، قسمت ثابت يك شير (سوپاپ) قائم را پديد مي­آورد. قسمت متحرك و مخروطي شير اخير به شناوري لحيم شده است. شناور در داخل ظرفي است كه كنار مخزن و اندكي پايين­تر از ته آن قرار دارد. بنابراين، وقتي كه شير دستي مخزن باز باشد، آب به ظرفي كه شناور در آن قراردارد، وارد مي­شود و در پي آن شيري كه به شناور لحيم شده، فوراً بسته مي­شود آن گاه آب از ظرف بيرون مي­ريزد و شير براي لحظه­اي باز مي­شود. بدين گونه سطح آب در ظرفي كه شناور در آن قرار دارد، تقريباً ثابت مي­ماند، در واقع پايين و بالا رفتن سطح آب ظرف با چشم غير­مسلح تشخيص داده نمي­شود. (كنترل سطح با نظام بسته­اي از اين نوع، در سده هجدهم ميلادي در انگليس براي تنظيم آب ورودي به ديگ به كار گرفته شد). آب پس از خروج از محفظه شناور به تنظيم كننده جريان وارد مي­شود، كه اساساً دستگاهي است كه روزنه خروج آب را يك دور كامل به حركت درمي­آورد، و بدين طريق فشار استاتيكي روي روزنه را روزبه­روز تغيير مي­دهد. روش جزري در مدرج كردن تنظيم كننده جريان بسيار مورد توجه است. و ابتدا مقدار آبي را كه بايد در هر ساعت خارج شود، براي همه ماه­هاي سال حساب كرد. آن گاه روزنه را – كه يك قطعه جزع سوراخ شده بود – براي بالاترين وضعيت، يعني روز انقلاب تابستانه تنظيم كرد و سپس روزنه را با سيم مسي و سمباده گشادتر كرد تا جريان مورد نظر حاصل شود. همه وضعيت­هاي ديگر را از راه آزمون و خطا و با كوشش فراوان معين كرده است. مدرج كردن روزنه كار بسيار دقيقي است، زيرا قطر آن از يك ميليمتر كمتر است و كوچك ترين تغيير قطري، تغيير بسيار زيادي در سرعت جريان به وجود مي­آورد.

پس از پرداختن به این موضوعات جا دارد که از يك ساعت آبي ديگر ياد كنيم كه فقط در كتاب جزري ديده مي­شود و احتمالاً اختراع خود او بوده است. اين ساعت اساساً جامي است كه سوراخي در زيرش دارد و طرجهار خوانده مي­شود. اين جام در مخزني قرار گرفته و با زنجير لولا­داري به كنار آن متصل شده است، حلقه و سر اژدها در واقع يك بازوي اهرم را تشكيل مي­دهند. از ميله­اي كه روي بخش بالايي و باز طرجهار  قرار گرفته، ريسماني به بالا مي­رود و به دستگاه رها­كننده گوي­ها – كه بالاي بازوي اهرم قرار دارد- متصل مي­شود. گوي­ها در داخل خزانه­اي قرار دارند كه مجراي خروجي آن به سر شاهين راه دارد. وقتي مخزن از آب پر  مي­شود طرجهار به آرامي در آب فرو مي­رود و در مدت سي يا شصت دقيقه كاملاً زير آب مي­رود. وقتي طرجهار به زير آب رفت، سازوكار رها­كننده گوي­ها يك گوي را به سر شاهين مي­فرستد. اين گوي در دهان اژدها مي­افتد، سر اژدها پايين مي­آيد و هنگامي كه كاملاً پايين آمد گوي را روي سنجي فرو مي­اندازد. در مدتي كه اين اعمال انجام مي­گيرد، طرجهار در اثر چرخش حلقه، بالا مي­آيد و كج مي­شود. در نتيجه آب درون آن خالي مي­شود و دوباره بر سطح آب قرار مي­گيرد و دور از سر گرفته مي­شود.

– خازني

ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازني مكانيك­دان، فيزيك­دان، رياضي­دان و اختر­شناس مشهور كه در شهر مرو رشد يافت و در دستگاه سلجوقيان به امور علمي می­پرداخت. مشهورترين اثر وي كتاب ميزان الحكمه (نوشته شده در حدود سال 515 ق) از مهم­ترين كتب در فن حيل است. مكانيك آبگونه ها (هيدروليك)، ايستا شناسي (هيدرو استاتيك)، به ويژه ديدگاه­هاي وي درباره مراكز ثقل، تعادل اجسام، وزن مخصوص، چگالي سنجي، و بالا برها، ترازوها، زمان­سنج­ها و فنون ساختن و به كار بستن آنها و مانند اين­ها، در كتاب مذكور با تبيين رياضي- هندسي بحث شده كه متضمن طرح­ها و تصاوير آلات و ابزارها هم است. همچنين نشانگر پيشرفتي بيشتر در اين رشته به نظر مي­رسد.

خازني با پيروي از ابن هيثم و بيروني در پژوهش­هاي ايستاب­شناسي به پيشرفت بيشتري دست يافت. وي ايستاب­شناسي را همراه با مكانيك مورد مطالعه قرار داد و به ويژه به مفهوم مركز ثقل و كاربرد آن در ترازو توجه فراوان كرد. كوششش­هاي وي پس از يك سده توسط ابوالعز الجزري دنبال شد. خازني استاد مسلم علم ترازو يا ميزان بود. كتاب ميزان الحكمه وي، اثر برجسته در اين علم است كه در آن، او نظر دانشمندان مقدم بر خود همچون رازي و بيروني و خيام را نيز آورده است. به ويژه اين نكته جالب توجه است كه خازني اسبابي را وصف كرده كه بنا به گفته او، بيروني آن را در اندازه­گيري­هاي معروف خود از وزن مخصوص اجسام گوناگون به كار مي­برده است، چه خود بيروني هرگز در آثار خود به روشي كه براي اين منظور داشته انكار نكرده است. آلدوميه لي، مورخ ايتاليايي، وزن مخصوص­هاي اندازه­گيري شده توسط بيروني و خازني را در جدولي آورده و آنها را با اندازه­هاي جديد مقايسه كرده است (جدول 1). خازني شرح مفصلي درباره نظريه ترازو و مركز ثقل و راه كلي بكار بردن ترازو براي اندازه­گيري وزن مخصوص اجسامي كه از يك يا دو ماده ساخته شده­اند، آورده است.

خازني را پيشگام تعيين وزن مخصوص مايعات و مواد مركب به شمار مي­آورند. او گرانش روي سيالات را مطرح مي­كند و مي­گويد حركت اجسام در مايعات وابسته به مقاومت مايع است. همين گفته را فخر رازي تأييد مي­كند و مي­گويد مقدار مقاومت در برابر حركت، وابسته به جنس سيال حرکت کننده در محيط است.

خازني به تأثير مقدار فشار هوا بر وزن اجسام اشاره­اي دقيق دارد و بر توريچلي و پاسكال و بويل، چند سده­ای پيشي گرفته است، او قانون ارشميدس درباره مايعات را به گازها تسري داده است.

خازني در علم سكون (استاتيك) ضمن تأكيد و تأييد ديدگاه بيروني درباره اصل جاذبه، مي­افزايد كه اختلاف قوه جذب وابسته به مسافت بين جسم و مركز كره زمين است.

– بصري

ابو علي حسن بن هيثم بصري رياضيدان برجسته و بزرگترين فيزيك­دان نور شناس مسلمان سده چهارم هجري كه در آثار لاتيني سده­هاي ميانه به آونتان يا آوناتهان و بيشتر به آلهازن مشهور است. ابن هيثم احتمالاً در سال 354 ق در شهر بصره دیده به جهان گشود. او در بصره – كه در آن سال­ها زير فرمان آل بويه عراق بود – شغلي ديواني داشت كه از آن به وزارت بصره تعبير شده است و چون پرداختن به علم را از آن كار دوست­تر مي­داشت، سرانجام تظاهر به جنون كرد تا وي را بركنار كردند. پس از آن به مصر رفت. گفته مي­شود سفر ابن هيثم به مصر به تشويش الحاكم فاطمي، فرمانرواي مصر در آن زمان صورت پذيرفت. هنگامي كه ابن هيثم به مصر رسيد، خليفه از او استقبال كرد. اندكي بعد در رأس گروهي از مهندسان به بررسي نيل و مجراي آن در بخش مرتفع جنوب مصر پرداخت، اما با مشاهده آثار وابينهاي كه مصريان بر پايه طرح­هاي دقيق هندسي ساخته بودند، دريافت كه اگر اجراي طرحي كه او در انديشه داشت، ممكن بود اين مصريان فرهيخته و دانا به هندسه و رياضيات، پيش­تر به آن دست مي­زدند. او نزد خليفه به ناكامي خود اعتراف كرد. خليفه بر او چندان خشم نگرفت و او ر ا به شغل ديواني گماشت. ابن هيثم براي رهايي از اين شغل، تظاهر به جنون كرد، خليفه او را در خانه­اش زنداني كرد، پس از مرگ خليفه از تظاهر به جنون دست كشيد و آزاد شد. از اين پس تا پايان زندگي در نزديكي الزهر قاهره ساكن شد و به تدريس و تأليف پرداخت.

ابن هيثم را بايد پيشرو دانشمندان اهل تجربه و آزمايش به معناي دقيق آن خواند، زيرا وي نظريات علمي خود، به ويژه بررسي­هاي نورشناسي و مسئله ابصار را به درستي از راه استقراء و تمثيل و مقایسه به انجام ­رسانیده است. چنان كه گفته­اند، در به كارگيري روش استقراء علمي، گذشته از تقدم زماني بر فرانسيس بيكن، ديدگاهي گسترده و ژرف­تر  از او نيز داشته است. ابن هيثم بنيان شناخت نور را دگرگون كرد و آن را به صورت علم بسيار منظم و مشخصي در آورد. او بحث كامل رياضي را با نمونه­هاي تصوري عالي فيزيكي و تجربه­هاي دقيق با هم تركيب كرد و مانند اقليدس، فيزيك­دان نظري و تجربي بود. براي تشخيص حركت مستقيم­الخط نور، يافتن ويژگي­هاي سايه، موارد كاربرد عدسي­ها و خاصيت اتاق تاريك آزمايش­هايي انجام داد، و نخستين بار در مورد اينها و بسياري نمودهاي نور شناختي اساسي ديگر به تحليل رياضي پرداخت. حتي چرخ تراشي داشت كه با آن عدسي­ها و آينه­هاي خميده را براي آزمايش­هاي خود تهيه مي­كرد.

در مبحث انعكاس نور- كه يونانيان پيش از آن اكتشاف­هاي مهمي كرده بودند- سهم عمده ابن هيثم پژوهش در آينه­هاي سهموي و كروي بود. ابن هيثم همچنين در زمينه قوانين بازتابش نور مطالعه كرد و به اين نتيجه رسيد كه در آينه سهموي همه شعاع­ها در يك نقطه متمركز مي­شود و از اين رو بهترين آينه­هاي سوزنده همين آينه­هاي سهموي هستند. مسئله ابن هيثم در نور شناخت در واقع با انعكاس نور بر آينه كروي بستگي دارد: از دو نقطه واقع بر سطح دايره­اي، دو خط چنان رسم شود كه در محيط دايره با يكديگر تلاقي كنند و با خط قائم بر دايره در آن نقطه دو زاويه مساوي تشكيل دهند. اين مسئله به معادله درجه چهارمي مي­انجامد كه ابن هيثم از راه تقاطع دادن يك هذلولي با يك دايره آن را حل كرده است. سهم وي در مسئله انعكاس نور مهم­تر است، او سده­ها پيش از نيوتن مستطيل سرعت­ها را بر سطح منكسر كننده تطبيق داده و به اصل حداقل زمان معتقد بوده است. براي اندازه­گيري زاويه انكسار با قرار دادن استوانه مدرجي در آب تجربه­هاي دقيقي انجام داده است. با آنكه از توابع کمانی آگاه بود، ترجيح مي­داد كه با وتر كار كند. به عبارت ديگر، به احتمال قوي وي قانون سنل را در مورد زاويه­هاي كوچك – كه در آنها خود زاويه را مي­توان به جاي کمان آن قرار داد – كشف كرده بود. ابن هيثم همچنين درباره انكسار نور در استوانه­ها و كره­هاي شيشه­اي تحقيقاتي كرده و در فكر آن بوده كه درشت نمايي عدسي­هاي مسطح – محدب را اندازه بگيرد. اگر چه ابن هيثم از دانشمندان كثير التأليف به شمار مي­آيد، ولي حجم بسياري از آثار او در فنون گوناگون از چند برگ تجاوز نمي­كند. ابن ابي اصيبعه نام آثار او را تا پايان سال 429 ق گرد آورده و همه اين 92 اثر را تقريباً به ترتيب زماني مرتب كرده است.

پژوهشگران مسلمان و اروپايي برخي از مقالات و رسائل ابن هيثم را از يك سده پيش با اين هدف تجزيه و تحليل و ترجمه و منتشر كرده­اند. مهم­ترين اثر وي در فيزيك­نور، المناظر است كه هفت مقاله دارد و چندين نسخه از آن در كتابخانه­ها موجود است. ترجمه لاتيني از اين كتاب در قرون وسطي تأثيري عميق در دانش غربي نهاد و پيشرفت عظيمي را در روش تجربي به بار آورد. اين كتاب توسط كمال­الدين فارسي، از شاگردان قطب الدين شيرازي، با نام تنقيح المناظر لذوي البصار و البصائر نقد و تهذيب شده و در حيدر آباد (1347-8) در دو جلد به چاپ رسيده است.

– بيروني

(362ق-440ق)

محمد بن احمد بيروني دانشمندي جامع الاطراف وصاحب آثار پر شماري در رياضيات، اخترشناسي، كاني­شناسي، جغرافيا و هندسه­شناسي بوده است. او از معاصران ابن هيثم و محتملاٌ بزرگ­ترين مولف و دانشمند اين دوره پر ثمر از تاريخ تمدن اسلامي است. در جهان اسلام گستردگي دانستني­هاي هيچ كس در جغرافيا  و اديان تطبيقي بر او فزوني نيافته است. وي همچنين برجسته­ترين اختر­شناس و رياضي­دان روزگار خود بوده است.

كتاب التفهيم وي سده­ها كتاب درسي علوم رياضي بود و كتاب اختر­شناسي بزرگ او، القانون المسعودي، بدون شك جامع­ترين متن اختر­شناسي اسلامي است. بيروني در فلسفه و فيزيك نيز پژوهش­هايي ژرف داشته است. او در نامه­اي به ابن سينا – كه متن آن وجود دارد- با صراحت و روشن­بيني خود، برخي از اصول فيزيك­مشائي را مورد بحث و پرسش قرار داده است كه در بيشتر مكاتبات فلسفي آن زمان آموزش داده مي­شده است. در اين نامه در عقائد او استقلال خاصي نسبت به فلسفه ارسطو ديده مي­شود، و سخت برخي از نكات فيزيك­مشائي را مورد انتقاد قرار مي­دهد، كه از آن جمله مسئله حركت و زمان است كه نه تنها از راه استدلال و منطق به آنها حمله مي­كند، بلكه در اين كار از مشاهده و ملاحظه نيز بهره مي­برد.

بيروني در فيزيك، مكانيك­ كاني­شناسي و ابزار­سازي چندين كتاب و رساله نوشت. كتاب استيعاب الوجوه الممكنه في صنعه الاصطرالابو كتاب في اخراج ما في قوه الاصطرلاب الي الفعل درباره ابزارهاي اختر­شناسي و ساخت اصطرلاب است كتاب الكابه في المكاييل و الموازين و شرائط الطيار و الشواهين درباره پيمانه­ها، ترازوها و شرطهاي زبانه ترازو و شاهين­ها و رساله النسب التي بين الفلزات و الجواهر في الحجم درباره  نسبت­هاي موجود ميان فلزات و سنگ­هاي گرانبها  از لحاظ حجم و در زمينه چگالي سنجي است. در اين رساله بيروني با استفاده از نوعی ترازوي جامدي كه شكل نامشخص داشته است، استفاده کرده و آنگاه نتايج تعيين وزن مخصوص هشت فلز، پانزده ماده جامد ديگر و شش مايع را بدست مي­آورد که نتایج او بسيار دقيق است. بيروني ابزار و روش كار هيدروستاتيك خود را در اين رساله وصف كرده است. بيروني براي اندازه­گيري و محاسبه وزن­ها و حجم­هاي نسبي و نيز وزن مخصوص كاني­ها و مانند آنها،  زر را به عنوان قطب (معيار، سنجه) در مورد فلز­هاي سخت و ياقوت غباري (يا ياقوت آسمانجوني = آسمانگوني) را در مورد سنگ­هاي گرانبها و مانند آن­ها به كار مي­برده است. ابزار اندازه­گيري او – كه خودش طراحي كرده بود – شامل ابريقي بود كه يك ميزاب (لوله منحني، مانند لوله برخي آفتابه ها) داشت و ترازويي كه يك كفه آن را درست در زير رأس (سر) ميزاب قرار مي­داد. ابريق را پر از آب مي­كرد و يكصد مثقال از فلز يا سنگ يا ماده منظور ديگر را در آوند مي­گذاشت و وزن و حجم آبي را كه جابجا شده، از راه ميزاب به كفه ترازو مي­ريخت، مي­سنجيد و بدين سان وزن مخصوص (در اصطلاح كنوني: نسبت چگالي فلان ماده به چگالي حجم برابري از آب) را معين مي­كرد. بيروني خوب دريافته بود كه دقت اندازه گيري به چند عامل ديگر به جز شكل و ريخت آوند بستگي دارد: پاكي كامل ماده منظور، خلوص آب مبناي سنجش و دماي آب كه در چگالي آن موثر است. لذا بيروني براي آزمايش­هاي هيدروستاتيك خود، هميشه از نقطه معيني از رود جيحون، نزديك جرجانيه (پايتخت ناحيه خوارزم) و آن هم در آغاز پاييز آب بر مي­داشت.

بيروني بيشتر اين آزمايش­ها  را در دوره اقامت خود در جرجانيه، حدوداً از سال 399 تا سال 407 ق – يعني پيش از آن كه در سال 408 ق به دستور سلطان به غزنه برود – انجام داد و سپس در سال­هاي زندگي خود در رودخانه غزنه، به ادامه و تدقيق آزمايش­هاي خود پرداخت.

آزمايش­هاي بيروني چندان دقيق بود كه نتايج آنها، يعني وزن مخصوص­هاي مواد منظور، به ارقامي كه سده­ها پس از او دانشمندان غربي با روش­ها و محاسبات جديد به دست آوردند، بسيار نزديك است. براي نمونه، وزن مخصوص پنج ماده را طبق محاسبه بيروني، كلمان موله و بلتون در اينجا مي­آوريم.

جدول- 1

بلتون ( 1876 م )كلمان – موله (1858 م )بيرونيماده منظور
193026/1905/19زر
568/1359/1358/13جيوه
79/779/774/7آهن
75/275/269/2مرواريد
08/153/2كهربا

 

گزافه نيست اگر بگوييم پيشرفت و تعميق علم ايستا­ب­شناسي (هيدروستاتيك) پس از ارشميدس كه پايه گذار آن بود، مرهون پژوهش­هاي بيروني است. بيروني به تغيير وزن مخصوص آب بر اثر تغيير دما پي­برد و نيز متوجه موضوع فشار و تعادل در مايعات و تغييرات آن در هنگام جريان مايعات شد. در علم سكون (استاتيك) نيز بيروني درباره اصل جاذبه و جهت آن به طرف مركز زمين روشن و آشكارا سخن مي­گويد.

در مبحث حرارت، بيروني انبساط طولي فلزات در اثر گرما و ضرورت اصلاح اندازه­گيري­ها را مطرح مي­كند. او همچنين وابستگي جزر و مد دريا­ها را به تغييرات دوري ماه كشف مي­كند و به مفهوم جاذبه عمومي نزديك مي­شود.

– قرطبي

(379 ق- 472 ق)

ابو عبد الله محمد بن معاذ جياني قرطبي ریاضیدان و اختر­شناس اندلسي افزون بر آثار رياضي و اختر­شناسي، رساله­اي در حيل صنعتي دارد كه تأثير بسياري بر نوشته­هاي ديگران داشته است و نخستين بار، پانزده سال پيش دونالد هيل آن را شناساند. نام كتاب وي (الاسرار في نتايج الافكار) است كه نسخه خطي آن (644 ق) در كتابخانه فلورانس موجود است. رساله ياد شده، 31 طرح دستگاه دارد، پنج تاي نخستين، ساعت­هاي خودكار است كه چرخ و دنده­هاي دستگاه آنها كامل است. طرح­هاي 21 تا 24، جنگ افزارهاي برجدار و شماره­هاي 25 و 26، ابزارهاي آبكشي و شماره 31، ساعت آفتابي همگاني است. روش ابن معاذ در اين رشته به سبب رياضي و اختر­شناسي بودن آن، بيشتر هندسي است تا مهندسي. پس در شرح چرخ­ها و محور­هاي دستگاه­ها كه در ساختمان آن­ها به طور معمول صندوقي است – اصطلاحات او هندسي است. دولاب ذوالعوارض (دندانه­دار) براي دو چرخ به كار رفته كه دندانه­هاي آنها را به شكل زواياي متساوي الاضلاع فرا نموده است. نيرو­ي جنباننده دستگاه ساعات، آب است كه از بالاي صندوقه فرو مي­ريزد و يك فلكه – محور را مي­چرخاند. اين دستگاه در واقع يك افلاك نماست. تمام طرح­هاي 6 تا 20 و 27 تا 30، ساعت­هاي آبي هستند. به هر حال رساله ابن معاذ در پيشرفت علم، نشانگر تمايز سنتي شرقي و غربي فنون مكانيكي در قرون وسطاي اروپا و آسياي غربي است. اين دو سنت با هم تفاوت آشكاري نداشته، هيچ يك از ديگري اثر نپذيرفته، ولي تحول فنون دستگاه­هاي سنگين به طور عمده يك پديده اروپايي بوده است. نكته جالب اينكه برخي از واژگان ابن معاذ اندلسي همان فارسي الاصل است كه در بخش خاوري جهان اسلام به كار مي­رفته است.

خواجه نصيرالدين توسي

(850ش 653 ش)

محمد بن محمد توسي در 30 بهمن سال 580 هجري شمسي در توس در خراسان در ايران پا به دنیا کشود، در سال 593 هجري شمسي ، وقتي كه محمد 13 ساله بود راهي شهر نيشابور شد و نيشابور در 75 كيلومتري غرب توس است و آنزمان شهر علمي و معروفي بود. در نيشابور كتاب قانون بوعلي را شب­ها از استاد خود فريدالدين داماد قرض مي گرفت و مي خواند صبح ها آنرا به او پس مي داد تا استاد آنروز آن­را تدريس كند. اين روش مطالعه براي توسي بسيار مفيد بود چرا كه شوق مطالعه­ي درس­هايش يعني پزشكي، فيزيك و فلسفه را در او افزون مي­كرد. اين پسر به همين استاد اكتفا نكرد و كتاب ديگر بوعلي يعني كتاب شفا را پيش يك استاد دانشگاهي ديگر بنام قطب الدين مصري ياد مي­گرفت.

پدرش او را به خانقاه عطار در نيشابور (نزديك توس) مي­برد تا رندي و درويشي را از عطار ياد بگيرد. او رياضي و نجوم و موسيقي را از ابوالفتح موسي بن­الفضل معروف به كمال الدين يونس موصلي ياد مي­گرفت كه خود كمال الدين شاگرد شرف­الدين توسي بود. محمد (خواجه نصير) در سالهاي جواني در مؤسسات علمي و ديني موجود در اصفهان، قم، ري و بغداد درس مي­خواند و دوره­هايي را مي گذراند. جالب­تر از همه اينست كه دانشجويان ايران قديم حتی در دوران اسلامي موسيقي ياد مي­گرفتند و با اين هنر بصورت علمي آشنا مي­شدند.

حدود سال 599 هجري شمسي، خواجه در عراق كه بخشي از ايران بود مشغول علم آموزي بود كه ايران مورد هجوم قوم لشگر چنگيزخان مغول قرار گرفت. خواجه از اين موضوع بي خبر بود تا موقعي كه به سرزمين مادري بازگشت و توسط محتشم قهستان، حاكم ولايت قهستان، فراخوانده شد و عملا زنداني مؤدب و مورد احترام حاكم شد و تا هجوم بعدي قوم مغول، توسط هلاكوخان مغول، در خدمت خاندان اسماعيلي بود. در اين مدت او مقالات متعددي نوشت و همچنين يكي از مهمترين كتابهايش را بنام ”اخلاق ناصري“ در سال 611 هجري شمسي نوشت.

با حمله­ي بعدي، خواجه به خدمت هلاكو واداشته شد او با هلاكو همراه شد و در بهمن سال 637 هجري شمسي بغداد را از دست خلفاي عباسي نجات داد. در آن زمان المعتصم خليفه­ي بغداد بود. او از لحاظ نظامي بسيار ضعيف بود و بهمراه 300 سپاهيش به زودي شكست خورد و بغداد بدون خونريزي بدست هلاكو افتاد. چون خواجه روحيه­ي وزيري نداشت و هلاكو از فتح بغداد بسيار راضي بود بنابراين از هلاكو درخواست كرد تا مناسب علمي به او اعطا كند. هلاكو هم وبيتكچي را وزير خود اعلام كرد و به خواجه به ديد مشاور نگاه مي كرد آنها مراغه را در آذربايجان ايران بعنوان پايتخت انتخاب كردند.

نكته ي مهم زندگي او حسن استفاده از واقعيت­ها است بگونه­اي كه براي پيشبرد فيزيك، اخترشناسي و رياضي در ايران آنچنان انعطاف و نرمشي از خود نشان داده كه اعجاب انگيز است. از خرافات مغول تا فنون دقيق رياضي را براي پيشبرد علم ايران بكار برده است.

هلاكو قصد داشت تمام كتابها و آثار علمي را آتش بزند و علماء را از بين ببرد. لذا خواجه متوجه شد كه مغول­ها به پيشگويي از روي ستارگان بسيار علاقمندند. اين بهترين نقطه ضعف بود و خواجه با اين ادعا كه مي تواند طالع لشگريان مغول را پيشگويي كند توانست‏ به هلاكو نزديك شود و از تلف شدن آن همه كتاب­هاى ارزشمند و نفيس جلوگيرى نمايد. او تنها در يك كتابخانه بيش از 400 هزار جلد كتاب نگهدارى مى‏كرد. (مقايسه كنيد با كتابخانه هاي امروز دانشگاههاي دنيا) همچنين در اثر اين نزدیکی او با هلاکوخان بسيارى از اهل علم و ادب را از مرگ حتمى نجات داد.

يكى از فوايد ديگر نزديك شدن به هلاكو اين بود در آن چند سالى كه محقق طوسى قدرت داشت ‏بعنوان يك فقيه حدود شرعيه را جارى و نماز جمعه را برپا نمود. سپس هلاكو را راضي كرد كه براي تعيين طالع بيني دقيق تر بودجه­اي به او بدهد و هلاكو بودجه­ي كلاني در اختيار خواجه گذاشت و خواجه با آن پول، در سال 638 هجري شمسي، اولين مركز تحقيقات فيزيك تجربي و اختر شناسي دنيا را در مراغه تحت نام رصدخانه ى مراغه برپا كرد. رصدخانه ظرف سه سال ساخته شد و در سال 641 هجري شمسي فعاليت خود را آغاز كرد. در كار ساختن اين رصدخانه چينيان به ايرانيان كمك كردند. اما خواجه نصیر ابتكارات يگانه اي هم در آن بكار برد مثلاً ساختن يك ديوار 4 متري به قوس 90 درجه در ارتفاع و 90 درجه در پهنا كه براي اولين بار بود که ساخته مي­شد. سپس خواجه به عنوان رئيس مركز دستور داد تا نسخه­هاي تميزي از كتاب­هاي كتابخانه­هاي الموت، بغداد، الجزيره، دمشق، موصل و خراسان خريداري و به مركز تحقيقات مراغه منتقل شد.

وقتي هلاكو نام­هاي پيشنهادي خواجه را ديد توضيحاتي خواست كه خواجه علت انتخاب­هايش را گفت و اشاره كرد كه ما نبايد به كيش و قوم فرقه و محل تولد اهميت بدهيم و آنها پذيرفتند و شايد اين اولين جرقه هاي عملكرد دانشگاه­هاي كنوني غربيست كه از تمام دنيا و هر مذهبي دانشمند استخدام مي كنند.

توجه كنيد كه اين بنياد علمي هشتصد سال پيش تأسيس شد. قبل از اينكه حتا يك دانشگاه به اين شكل جدید در دنيا باشد. اين مركز علمي سال­ها اساسی­ترين و دقيقترين داده­هاي مورد نياز دانشمندان چين و ساير ممالك اسلامي و غربي را تعيين مي كرد و به داده­هاي آن اعتماد بسيار زيادي بود.

او براي اعضاي هيأت علمي خود اين حقوق ها را تعيين كرد:

– فلاسفه و رياضيدانان روزي سه درهم

– پزشكان روزي دو درهم

– فقها روزي يك درهم

– محدثين روزي نيم درهم

و بدين ترتيب رصدخانه پا گرفت و نتيج علمي آن منتشر شد و به جهان غرب راه يافت.

كپرنيك در سالهاي 1501 تا 1503 مشغول به مطالعه ي مقالات و تزهاي مكتب مراغه و يادداشت­هاي خواجه نصير الدين طوسي بوده و نظراتش نيز نزديك به اين مكتب است.

نصيرالدين مدل ديگري براي حركت ماه كه بطور قطع با مدل بطلميوسي مخالف است را طراحي كرده است. اين مدل منظومه­ي زمين مركزي بطلميوس را از بين مي برد. او اين كار را با طراحي مدلي كه در آن منحصراً هشت جسم كروي دوار روي مدارهايي منفرد بدور خورشيد انجام مي دهد و مي تواند بي نظمي­هاي مداري ماه را با اين مدل توجيه كند. با اين كار نصير توانست براي اولين بار در تاريخ ستاره شناسي مدلي با استدلال خود ابداع كند و او در واقع 250 سال قبل از كپرنيك اينكار را انجام داده بود.

چند مقاله و كتاب از خواجه:

توجه كنيد كه كتابهاي آنزمان بايد به عربي نوشته مي شد تا بين المللي باشد.

1- تجريد العقائد: درعلم كلام. اين كتاب از بهترين كتابهائى است كه در معقولات و رد شبهه‏ها نوشته شده است.

2- آداب المتعلمين: اولين كتابى است كه در آداب تحصيل علم و شرايط دانشجو و استاد نوشته شده و در واقع راهنماي طريقه ي درس خواندن براي دانشجو ها است.

3- الشكل القطاع: اين كتاب رياضى در نوع خود بى‏نظير است. خواجه اولين كسى است كه حالات ششگانه مثلث كروى قائم الزاويه را به كار برده و آن را در اينجا كتاب ذكر كرده است.

4- التذكرة النصيرية فى الهيئة: اين كتاب كه در علم ستاره شناسي نوشته شده، سخت از منظومه بطلميوسى انتقاد مى‏كند و بويژه درباره حركت‏ سيارات بر آن خرده مى‏گيرد.

5- تحرير المجسطى: اين كتاب نيز در علم هندسه است.

6- اساس الاقتباس در منطق.

7- شرح اشارات ابن سينا.

8- تحرير اوقليدسى.

9- زيج ايلخانى.

10- اوصاف الاشراف.

11- تذكره در هيئت.

12- رساله سى فصل در معرفت تقويم.

13- رساله اسطرلاب.

14- جامع الحساب.

15- قواعد العقايد.

16- رساله در جبر و قدر.

17- رساله اجوبه سؤالات شيخ صدر الدين قونوى.

18- رساله رد ايراد كاتبى بر دليل حكماء در اثبات واجب.

19- اخلاق ناصرى. كه در اين جزوه علت تمام بيماريهاي روحي را بيان مي كند و راههاي علاج آنرا مي گويد. مثلا مي گويد كه دليل حسد اينست كه شخص احساس كمي مي كند. راه درمانش اين نيست كه مانع از پيشرفت ديگري شوي بلكه راهش اينست كه همت كني و خودت را زياد كني.

20- رساله در تحقيق نفس الامر.

21- رساله در بحث امامت.

و سرانجام پس از 73 سال عمر پربركت، در روز 6 خرداد سال 653 هجري شمسي كه عيد غدير بود به جوار حضرت حق تعالى شتافت، و در كاظمين در جوار امام هفتم و امام نهم عليهما السلام به خاك سپرده شد.

 

– حسابي

(1281 ش – 1371 ش)

دكتر محمود حسابي كه در اوايل اسفند ماه سال 1281 در خانواده‌اي تفرشي به دنيا آمد، به دليل شرايط خاص خانوادگي اين امكان يافت كه به رغم مشكلات و تنگناهاي مالي خانواده تحصيلات خود را در مدارس و دانشگاه‌هاي امروزي لبنان و فرانسه پشت سر بگذارد و در نخستين سال‌هاي جواني به دريافت مدارج مختلف علمي از جمله دانشنامه دكتري فيزيك با درجه عالي از دانشگاه سوربن فرانسه نايل شود. دكترحسابي چند سال بعد براي تكميل نظريه‌اي كه در زمينه فيزيك ذرات داشت به آمريكا رفت و مدتي در دانشگاه‌هاي پرينستون و شيكاگو به فعاليت‌هاي پژوهشي در اين زمينه پرداخت.

دكتر حسابي علي رغم علاقه شديدي كه به فيزيك و فعاليت‌هاي تحقيقاتي داشت و با وجود موقعيت مناسبي كه براي كار و تحقيق در بهترين و مجهزترين دانشگاه‌ها و آزمايشگاه‌هاي روز دنيا داشت، به ايران بازگشت آن هم در شرايطي كه در محيط استبداد زده و عقب ‌مانده آن روز هيچ جايگاه درخوري براي اشتغال يك دانش‌آموخته عالي فيزيك وجود نداشت.

 

از جمله دستآوردها و خدمات علمي و فرهنگي استاد مي‌توان به مواردي همچون

  • انجام اولين نقشه‌برداري علمي، فني­و­مهندسي كشور
  • تهيه نقشه نوين راه ساحلي سراسري ميان بنادر خليج فارس – بندر لنگه به بوشهر (در سال 1306)
  • تأسيس مدرسه مهندسي وزارت راه و تدريس در آن (در سال 1307)
  • تأسيس دارالمعلمين عالي و تدريس در آن (در سال 1307)
  • ساخت نخستين راديو در كشور (در سال 1307)
  • تأسيس دانشسراي عالي و تدريس در آن (در سال 1308)
  • ايجاد نخستين ايستگاه هواشناسي در ايران (در سال 1310)
  • نصب و راه‌اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران (در سال 1310)
  • تعيين ساعت ايران (در سال 1311)
  • تأسيس اولين بيمارستان خصوصي در ايران به نام بيمارستان گوهرشاد (به ياد مادر گرامي­شان در سال 1312)
  • مأموريت وزارت راه براي ساخت راه تهران به شمشك جهت معادن ذغال سنگ (در سال 1312)
  • پيشنهاد و تدوين قانون تأسيس دانشگاه تهران و تأسيس دانشكده فني (در سال 1313) و رياست آن دانشكده تا سال 1315 و تدريس در آن، تأسيس دانشكده علوم و رياست آن دانشكده از سال 1321 تا سال 1327 و از سال 1330 تا سال 1336 و تدريس در گروه فيزيك آن دانشكده تا واپسين روزهاي عمر
  • ‌تأسيس مركز عدسي‌سازي – ديدگاني – اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران، مأموريت خلع يد از شركت نفت انگليس در دولت مرحوم دكتر مصدق
  • رياست اولين هيأت مديره و مديريت عامل شركت ملي نفت ايران
  • تصدي وزارت فرهنگ در كابينه مرحوم دكتر مصدق، ‌پايه‌گذاري مدارس عشايري و تأسيس نخستين مدرسه‌ عشايري ايران (در سال1330)
  • مخالفت با طرح قرارداد ننگين كنسرسيوم و كاپيتولاسيون در مجلس
  • مخالفت با عضويت دولت ايران در قرارداد سنتو (باكت بغداد) در مجلس
  • پايه‌گذاري مؤسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران (در سال 1330)
  • پايه‌گذاري مركز تحقيقات و رآكتور اتمي دانشگاه تهران
  • تأسيس سازمان انرژي اتمي و عضو هيأت دائمي كميته‌ي بين‌المللي هسته‌اي (در سال­های 1330 – 1349)
  • تدوين قانون استاندارد و تأسيس مؤسسه استاندارد ايران (در سال 1333)
  • ‌تأسيس نخستين رصدخانه نوين در ايران
  • تأسيس اولين مركز مدرن تعقيب ماهواره‌ها در شيراز (در سال 1335)
  • پايه‌گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان (در سال 1338)
  • تشكيل و رياست كميته پژوهشي فضاي ايران و عضويت دائمي كميته بين‌المللي فضا (در سال1360)
  • تأسيس انجمن موسيقي ايران، تأسيس و عضويت پيوسته فرهنگستان زبان ايران از سال 1349 تا واپسين روزهاي عمرشان

دكتر حسابي سرانجام پس از نود سال عمر پر بار و خدمت بي وقفه در راه توسعه و اعتلاي ايران در شهريور ماه سال 1371، به دنبال عارضه قلبي بدرود حيات گفت. شايد مهمترين تقديري كه در زمان حيات مرحوم حسابي از پيشگام دانش نوين كشورمان شد، تجليل جمعي از شاگردان و دوستداران قدرشناس­اش از وي طي كنفرانس شصت سال فيزيك ايران در سال 1366 بود كه بخشي از مراسم را به تجليل از او به عنوان پدر فيزيك ايران اختصاص دادند.

– عبدالسلام

(1305 ش –

پروفسور عبدالسلام در سال 1305 در شهرک چهنگ پاکستان به دنیا آمد. او تحصیلات دوره لیسانس خود را در دانشگاه پنجاب آغاز و در کالج سنت جان، دانشگاه کمبریج انگلستان، با کسب بالاترین امتیاز در درس­های فیزیک و ریاضی تمام کرد. وی درجه دکتری خود را در فیزیک نظری از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. او در سال 1333 در کالج دولتی پاکستان و دو سال بعد در دانشگاه پنجاب آن کشور استاد بود. وی دو سال بعد نیز در دانشگاه کمبریج استاد بود.

عبدالسلام در سال 1336 استاد فیزیک نظری امپریال کالج دانشگاه لندن گردید. وی از سال 1343 با حفظ سمت، مدیر مرکز بین المللی فیزیک نظری در تریست ایتالیا نیز بوده است. وی تا به حال حدود 200 مقاله علمی در موضوع ذرات بنیادی و همچنین بررسی دوران شکوهمندی تمدن اسلامی ‌و علل توقف نوآوری منتشر نموده است.

عبدالسلام برای سازمان ملل متحد در سمت­های مختلف کار کرده است. دبیر علمی ‌گرده­همایی­های ژنو درباره استفاده‌های مسالمت­آمیز انرژی از سال 1334 تا سال 1337، عنصر مجمع مشورتی علوم و فنون آن سازمان (در سال­های 1343 تا 1354) و ریاست آن در فاصله (سال­های 1350 تا 1351). سمت دیگر عبدالسلام معاونت اتحادیه بین المللی فیزیک­دانان نظری و عملی بوده است.

وی برای کشور خود پاکستان، در مجمع­های مربوط به آموزش و پرورش، انرژی اتمی، ‌فضا و جو خدمت کرده است. علاوه بر آن او از سال 1340 تا سال 1353 مشاور علمی ‌ارشد رئیس جمهور پاکستان نیز بوده است. عبد­السلام در طی چهار دهه در حدود 20 جایزه بین المللی دریافت کرد. بجز جایزه نوبل سال 1358 فیزیک، جایزه هایکنیز دانشگاه کمبریج بخاطر نقش ارزنده او در پیشبرد فیزیک در سال 1337، نشان هیوز انجمن سلطنتی انگلیسی، جایزه آماندو و … دریافت داشته است. عبدالسلام باید جایزه نوبل دیگری هم دریافت می‌‌داشت. کافی است به نامه هرویک اشاپر، رئیس انجمن فیزیک اروپا که یکی از برجسته‌ترین دانشمندان فیزیک معاصر می‌‌باشد، مراجعه کنیم که به مناسبت هفتادمین سالگرد تولد عبد­السلام نوشته است.

عبدالسلام دانشمند مسلمان خستگی ‌ناپذیری بود و یکی از مدافعان سرسخت سهیم کردن جهان سوم در نعمت علم و فن به شمار می‌‌رفت. وی بر این باور بود که باید کشورهای جهان سوم به ویژه مسلمان­ها به تربیت دانشمندان و فرزانگان جامعه خود همت گمارند تا از دیگرانی که روزگاری پیش‌تر بوده‌اند، فراتر روند و با همین نیت مرکز فیزیک بین‌المللی تریست را در ایتالیا، برای کمک به جهان سومی­ها یا جنوبی­ها، پایه­گذاری کرد و تا هنگامی ‌که بیماری پارکینسون او را رنجور نساخته بود، ریاست این مرکز و مهمانداری فیزیکدان­ها و ریاضیدان­های کشورهای بسیاری از جمله فیزیک­دان­های ایران را به عهده داشت و با مهربانی آنها را می‌‌پذیرفت.

استاد عبدالسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‌یک بار نیز به دعوت مرکز فیزیک­نظری و ریاضیات سازمان انرژی اتمی ‌به ایران آمد. در آن زمان استاد محمود حسابی، پدر فیزیک ایران، نیز در قید حیات بود و استاد را همراهی می‌‌کرد. بعدها که مرکز تریست دچار دشواری مالی شد، دولت جمهوری اسلامی ‌ایران این مرکز را کمک مالی نمود.

فهرستی از مهمترین مدال­ها و جوایز و افتخارات محمد عبدالسلام

سال 1337: جایزه هاپکینز و جایزه آدامز – دانشگاه کمبریج

سال 1338: ستاره امتیاز، مدال و جایزه فخر کارآمدی- پاکستان

سال 1340: مدال و جایزه ماکسول- انجمن فیزیک لندن

سال 1343: مدال هیوز- انجمن سلطنتی لندن

سال 1347: جایزه و مدال اتم برای صلح- بنیاد اتم برای صلح

سال 1357: جایزه سلطنتی- انجمن سلطنتی لندن

سال 1358: جایزه نوبل فیزیک

سال 1358: نشان امتیاز پاکستان

سال 1358: جایزه انیشتین- یونسکو، پاریس

سال 1359: شهسوار صلیب بزرگ، نشان لیاقت- جمهوری ایتالیا

سال 1367: نشان شهسوار افتخاری امپراطوری بریتانیا

سال 1374: جایزه و مدال ماکسول- آکادمی کوشش­های خلاق، مسکو