– خواجه نصيرالدين توسي
(850ش – 653 ش)
محمد بن محمد توسي در 30 بهمن سال 580 هجري شمسي در توس در خراسان در ايران پا به دنیا کشود، در سال 593 هجري شمسي ، وقتي كه محمد 13 ساله بود راهي شهر نيشابور شد و نيشابور در 75 كيلومتري غرب توس است و آنزمان شهر علمي و معروفي بود. در نيشابور كتاب قانون بوعلي را شبها از استاد خود فريدالدين داماد قرض مي گرفت و مي خواند صبح ها آنرا به او پس مي داد تا استاد آنروز آنرا تدريس كند. اين روش مطالعه براي توسي بسيار مفيد بود چرا كه شوق مطالعهي درسهايش يعني پزشكي، فيزيك و فلسفه را در او افزون ميكرد. اين پسر به همين استاد اكتفا نكرد و كتاب ديگر بوعلي يعني كتاب شفا را پيش يك استاد دانشگاهي ديگر بنام قطب الدين مصري ياد ميگرفت.
پدرش او را به خانقاه عطار در نيشابور (نزديك توس) ميبرد تا رندي و درويشي را از عطار ياد بگيرد. او رياضي و نجوم و موسيقي را از ابوالفتح موسي بنالفضل معروف به كمال الدين يونس موصلي ياد ميگرفت كه خود كمال الدين شاگرد شرفالدين توسي بود. محمد (خواجه نصير) در سالهاي جواني در مؤسسات علمي و ديني موجود در اصفهان، قم، ري و بغداد درس ميخواند و دورههايي را مي گذراند. جالبتر از همه اينست كه دانشجويان ايران قديم حتی در دوران اسلامي موسيقي ياد ميگرفتند و با اين هنر بصورت علمي آشنا ميشدند.
حدود سال 599 هجري شمسي، خواجه در عراق كه بخشي از ايران بود مشغول علم آموزي بود كه ايران مورد هجوم قوم لشگر چنگيزخان مغول قرار گرفت. خواجه از اين موضوع بي خبر بود تا موقعي كه به سرزمين مادري بازگشت و توسط محتشم قهستان، حاكم ولايت قهستان، فراخوانده شد و عملا زنداني مؤدب و مورد احترام حاكم شد و تا هجوم بعدي قوم مغول، توسط هلاكوخان مغول، در خدمت خاندان اسماعيلي بود. در اين مدت او مقالات متعددي نوشت و همچنين يكي از مهمترين كتابهايش را بنام ”اخلاق ناصري“ در سال 611 هجري شمسي نوشت.
با حملهي بعدي، خواجه به خدمت هلاكو واداشته شد او با هلاكو همراه شد و در بهمن سال 637 هجري شمسي بغداد را از دست خلفاي عباسي نجات داد. در آن زمان المعتصم خليفهي بغداد بود. او از لحاظ نظامي بسيار ضعيف بود و بهمراه 300 سپاهيش به زودي شكست خورد و بغداد بدون خونريزي بدست هلاكو افتاد. چون خواجه روحيهي وزيري نداشت و هلاكو از فتح بغداد بسيار راضي بود بنابراين از هلاكو درخواست كرد تا مناسب علمي به او اعطا كند. هلاكو هم وبيتكچي را وزير خود اعلام كرد و به خواجه به ديد مشاور نگاه مي كرد آنها مراغه را در آذربايجان ايران بعنوان پايتخت انتخاب كردند.
نكته ي مهم زندگي او حسن استفاده از واقعيتها است بگونهاي كه براي پيشبرد فيزيك، اخترشناسي و رياضي در ايران آنچنان انعطاف و نرمشي از خود نشان داده كه اعجاب انگيز است. از خرافات مغول تا فنون دقيق رياضي را براي پيشبرد علم ايران بكار برده است.
هلاكو قصد داشت تمام كتابها و آثار علمي را آتش بزند و علماء را از بين ببرد. لذا خواجه متوجه شد كه مغولها به پيشگويي از روي ستارگان بسيار علاقمندند. اين بهترين نقطه ضعف بود و خواجه با اين ادعا كه مي تواند طالع لشگريان مغول را پيشگويي كند توانست به هلاكو نزديك شود و از تلف شدن آن همه كتابهاى ارزشمند و نفيس جلوگيرى نمايد. او تنها در يك كتابخانه بيش از 400 هزار جلد كتاب نگهدارى مىكرد. (مقايسه كنيد با كتابخانه هاي امروز دانشگاههاي دنيا) همچنين در اثر اين نزدیکی او با هلاکوخان بسيارى از اهل علم و ادب را از مرگ حتمى نجات داد.
يكى از فوايد ديگر نزديك شدن به هلاكو اين بود در آن چند سالى كه محقق طوسى قدرت داشت بعنوان يك فقيه حدود شرعيه را جارى و نماز جمعه را برپا نمود. سپس هلاكو را راضي كرد كه براي تعيين طالع بيني دقيق تر بودجهاي به او بدهد و هلاكو بودجهي كلاني در اختيار خواجه گذاشت و خواجه با آن پول، در سال 638 هجري شمسي، اولين مركز تحقيقات فيزيك تجربي و اختر شناسي دنيا را در مراغه تحت نام رصدخانه ى مراغه برپا كرد. رصدخانه ظرف سه سال ساخته شد و در سال 641 هجري شمسي فعاليت خود را آغاز كرد. در كار ساختن اين رصدخانه چينيان به ايرانيان كمك كردند. اما خواجه نصیر ابتكارات يگانه اي هم در آن بكار برد مثلاً ساختن يك ديوار 4 متري به قوس 90 درجه در ارتفاع و 90 درجه در پهنا كه براي اولين بار بود که ساخته ميشد. سپس خواجه به عنوان رئيس مركز دستور داد تا نسخههاي تميزي از كتابهاي كتابخانههاي الموت، بغداد، الجزيره، دمشق، موصل و خراسان خريداري و به مركز تحقيقات مراغه منتقل شد.
وقتي هلاكو نامهاي پيشنهادي خواجه را ديد توضيحاتي خواست كه خواجه علت انتخابهايش را گفت و اشاره كرد كه ما نبايد به كيش و قوم فرقه و محل تولد اهميت بدهيم و آنها پذيرفتند و شايد اين اولين جرقه هاي عملكرد دانشگاههاي كنوني غربيست كه از تمام دنيا و هر مذهبي دانشمند استخدام مي كنند.
توجه كنيد كه اين بنياد علمي هشتصد سال پيش تأسيس شد. قبل از اينكه حتا يك دانشگاه به اين شكل جدید در دنيا باشد. اين مركز علمي سالها اساسیترين و دقيقترين دادههاي مورد نياز دانشمندان چين و ساير ممالك اسلامي و غربي را تعيين مي كرد و به دادههاي آن اعتماد بسيار زيادي بود.
او براي اعضاي هيأت علمي خود اين حقوق ها را تعيين كرد:
– فلاسفه و رياضيدانان روزي سه درهم
– پزشكان روزي دو درهم
– فقها روزي يك درهم
– محدثين روزي نيم درهم
و بدين ترتيب رصدخانه پا گرفت و نتيج علمي آن منتشر شد و به جهان غرب راه يافت.
كپرنيك در سالهاي 1501 تا 1503 مشغول به مطالعه ي مقالات و تزهاي مكتب مراغه و يادداشتهاي خواجه نصير الدين طوسي بوده و نظراتش نيز نزديك به اين مكتب است.
نصيرالدين مدل ديگري براي حركت ماه كه بطور قطع با مدل بطلميوسي مخالف است را طراحي كرده است. اين مدل منظومهي زمين مركزي بطلميوس را از بين مي برد. او اين كار را با طراحي مدلي كه در آن منحصراً هشت جسم كروي دوار روي مدارهايي منفرد بدور خورشيد انجام مي دهد و مي تواند بي نظميهاي مداري ماه را با اين مدل توجيه كند. با اين كار نصير توانست براي اولين بار در تاريخ ستاره شناسي مدلي با استدلال خود ابداع كند و او در واقع 250 سال قبل از كپرنيك اينكار را انجام داده بود.
چند مقاله و كتاب از خواجه:
توجه كنيد كه كتابهاي آنزمان بايد به عربي نوشته مي شد تا بين المللي باشد.
1- تجريد العقائد: درعلم كلام. اين كتاب از بهترين كتابهائى است كه در معقولات و رد شبههها نوشته شده است.
2- آداب المتعلمين: اولين كتابى است كه در آداب تحصيل علم و شرايط دانشجو و استاد نوشته شده و در واقع راهنماي طريقه ي درس خواندن براي دانشجو ها است.
3- الشكل القطاع: اين كتاب رياضى در نوع خود بىنظير است. خواجه اولين كسى است كه حالات ششگانه مثلث كروى قائم الزاويه را به كار برده و آن را در اينجا كتاب ذكر كرده است.
4- التذكرة النصيرية فى الهيئة: اين كتاب كه در علم ستاره شناسي نوشته شده، سخت از منظومه بطلميوسى انتقاد مىكند و بويژه درباره حركت سيارات بر آن خرده مىگيرد.
5- تحرير المجسطى: اين كتاب نيز در علم هندسه است.
6- اساس الاقتباس در منطق.
7- شرح اشارات ابن سينا.
8- تحرير اوقليدسى.
9- زيج ايلخانى.
10- اوصاف الاشراف.
11- تذكره در هيئت.
12- رساله سى فصل در معرفت تقويم.
13- رساله اسطرلاب.
14- جامع الحساب.
15- قواعد العقايد.
16- رساله در جبر و قدر.
17- رساله اجوبه سؤالات شيخ صدر الدين قونوى.
18- رساله رد ايراد كاتبى بر دليل حكماء در اثبات واجب.
19- اخلاق ناصرى. كه در اين جزوه علت تمام بيماريهاي روحي را بيان مي كند و راههاي علاج آنرا مي گويد. مثلا مي گويد كه دليل حسد اينست كه شخص احساس كمي مي كند. راه درمانش اين نيست كه مانع از پيشرفت ديگري شوي بلكه راهش اينست كه همت كني و خودت را زياد كني.
20- رساله در تحقيق نفس الامر.
21- رساله در بحث امامت.
و سرانجام پس از 73 سال عمر پربركت، در روز 6 خرداد سال 653 هجري شمسي كه عيد غدير بود به جوار حضرت حق تعالى شتافت، و در كاظمين در جوار امام هفتم و امام نهم عليهما السلام به خاك سپرده شد.